كشتي در حال غرق شدن بود،
كاپيتان سراسيمه پرسيد:
كسي دعا كردن بلده؟
يك روحاني با افتخار گفت:
من كارم دعا كردنه
كاپيتان گفت:
پس شما براي خودت دعا كن،
ما به بقيه جليقه نجات ميديم،
چون يه جليقه كم داريم!!
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
روزي ملا ملا به مجلس ميهماني رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همين جهت هيچكس به او احترام نگذاشت و به تعارف نكرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهاي نواش را پوشيد و به ميهماني برگشت اينبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالاي مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حاليكه به لباسهاي نواش تعرف مي كرد گفت: بفرماييد اين غذاها مال شماست اگر شما نبوديد اينها مرا داخل آدم حساب نمي كردند.
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
[ ۱ ]